کلید تقرّب به خداوند

امیرالمؤمنین علی(‌علیه‌السلام)

«الذُّکرُ مفتاح الانس»[۱]

یاد خدا کلید انس با اوست

 

تصوّر کنید با شاه یک مملکت دوست صمیمی و مأنوس هم هستید. طبق همین خیال تصوّر  کنید که اگر چنین رابطه دوستی و صمیمتی بین شما و شاه در جریان بود چقدر راحت می‌توانستید تنها با گفتن خواسته‌هایتان همه آن خیالات و آرزوها را در جلوی روی خود و در حالی که به آن‌ها رسیده‌اید، ببینید.

بله ولی واقعیت این است که مأنوس ما فکر و خیالات ماست و حتماً چیزهایی مثل بی‌پولی، مریضی، عشق و نفرت، حسرت فرصت‌های از دست رفته و شوق موقعیت‌های به دست آمده همه آن چیزهایی هستند که ما با آنان مأنوس هستیم و به صورت روزمره در ذهن ما می‌گذرند و روزگار ما را می‌سازند.

نه اینکه خوب نیستند ولی بطور قطعی این احوالات و تفکّرات دقیقاً همان چیزهایی هستند که ما با آنان انس داریم و شخصیّت و رفتار ما را مدیریّت می‌کنند.

یاد خدا و ذکر او و یا به عبارت دقیق‌تر در هر مشکل و یا خوشی به یاد او بودن و تحت کنترل رضایت خدا درآوردن خواسته‌هایمان اتفاقی است که اگر کسی بتواند آن را در ذهن و روان خود رقم بزند و مجموعه آرمان و آرزوهایش را تحت چهارچوب رضای خداوند دربیاورد، طبق بیان حدیث شریف از امیرالؤمنین علی(علیه‌السلام) کلید تقرّب و انس با پرودگار متعال را به دست آورده است.

اینکه در دوست داشتن‌ها و دوست نداشتن‌هایمان ببینیم خداوند چگونه می‌پسندد؟ اینکه در اهداف و نیّت‌هایمان ببینیم خداوند چه دوست دارد؟ اینکه در مشکلات و بی‌پولی‌ها به یاد او باشیم و همین یاد را در خوشی‌ها و هنگام رسیدن به نعمت‌ها هم داشته باشیم اتفاقاتی هستند که بدون شکّ اگر کسی اینچنین حالتی در خود ببینید بدون معطلی باید زبان به حمد الهی بگشاید و پرودرگارش را از جهت این نعمت انس و تقرّب شاکر باشد و اگر هم در خود اینچنین حالی را پیدا نکرد هرگز ناامید نباشد و بلافاصله زبان به استغفار و درخواست توفیق برای اینچنین حالی از پروردگارش بگشاید و این را بداند که پروردگار درست‌کاران همان پرودرگار گناه کاران است.

امام کاظم(علیه‌السلام) بیمار شد، روزی طبیب جهودی را آوردند تا آن حضرت را معالجه کند، حضرت فرمود: کمی صبر کن، من دوستی دارم با او مشورت کنم. آنگاه روی از طبیب برگرداند و به جانب قبله این دو بیت شهر را خواند:

أَنْتَ اَمْرَضْتَنَی وَ أَنْتَ طَبیبـی                                         فَتَفَضَّلْ بِنَظْرَهٍ یا حَبیبی

وًاسْقِنی من شَراب ودّک کأساً                                      ثُمَّ زِدْنی حَلاوَهَ التَقْریب

خدایا! تو مرا بیمار کرده‌ای و تو نیز طبیب منی، به فضل خویش نظری بر من بیفکن، از شراب دوستی و عشق خود مرا جامی ده و شیرینی مقام قُرب خود را بر من اضافه نما. هنوز حضرت این ابیات را تمام نکرده بود که اثر بهبودی در چهره مبارکش ظاهر شد و همان لحظه بکلّی مرض زائل گشت. طبیب با تحیّری عجیب می‌نگریست! بعد از مشاهده این پیش آمد گفت:

ای سرور من! اوّل گمان می‌کردم تو بیماری و من طبیب، ولی اکنون آشکار شد که من بیمارم و شما طبیب. از شما خواهش می‌کنم مرا معالجه نمایید. حضرت اسلام را بر او عرضه داشت و طبیب مسلمان شد.[۲]

[۱] غررالحکم،ح ۳۶۴۸
[۲] لطائف الطوائف

 

خضوع و خشوع در دعا محوریت دارد / شرح مناجات تائبین / جلسه اول

صفحه اطلاع رسانی مقام معظم رهبری

ممکن است شما دوست داشته باشید
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 Comments
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها