نصیحت حارث به امام حسین (ع)

طبق نقلی سومین نصیحت‌گری که برای نصیحت خدمت امام حسین(علیه‌السلام) شرفیاب شد، ابوبکر حارث نواده عبدالمطلب بود. وی چنین گفت:
«پسرعمویی و خویشاوندی، مرا با تو هم‌شیر ساخت. نمی‌دانم مرا خیرخواه خود می‌دانی یا نه؟»
امام حسین (ع) گفت: «تو کسی نیستی که خیانت کنی.»
زاده حارث و نواده عبدالمطلب گفت: «پدرت از تو دلیرتر بود و مردم نسبت به او مطیع‌تر و فرمان‌برتر بودند. اکثریت مسلمانان با او بودند و تو چنان اکثریتی نداری. پدرت بر معاویه حمله برد و همه مسلمانان با او بودند، البته به جز مردم شام. پدرت از معاویه، نزد همه‌کس برتر و گرامی‌تر بود؛ ولی چنان‌که دیدی، همان مردم در اثر طمع به مال دنیا به وی خیانت کردند و در یاری حضرتش تکاهل ورزیدند و سنگینی نشان دادند، به طوری که دلش از دست این مردم آکنده از غم و غصه بود.
آنچه گفتم به چشم خود دیده‌ام و شنیدنی نبوده است. اکنون تو می‌خواهی نزد چنین مردمی بروی، آن هم کسانی که با پدرت چنین و چنان کردند و به برادرت خیانت کردند. می‌خواهی به وسیله این مردم با سپاه شام و عراق بجنگی؟ آن هم سپاهی که از سپاه تو برتر و نیرومندتر است و همین مردم از آن در هراس هستند. باز هم می‌گویم: اگر خبر حرکت تو به آنان برسد، پول‌های گزاف در میان ایشان پخش خواهد شد و آن‌کس که به تو وعده یاری داده، خیانت خواهد کرد، هر چند تو را بیشتر دوست داشته باشد. آری، مردم دنیا برده پول هستند».
امام حسین (ع) گفت: «پسر عمو، خدای به تو پاداش نیکو دهد. سخنی به جا گفتی. البته آنچه خدا اراده کند، می‌شود»
نکته
اگر قداست و شرفی متوجّه شهدای کربلاست، بالاترین دلیلش این است که آنان گرفتار تحلیل تحلیل‌گران سیاسی نشدند و بدون ترس از جانشان تنها گوششان شنونده کلام اباعبدالله الحسین(علیه‌السلام) شد و راه مبارزه با نفاق و تزویر را دقیقاً همانگونه رفتند که خداوند می‌خواست.
 
خشنودی به حکمت و رضای الهی

صفحه اطلاع رسانی مقام معظم رهبری

ممکن است شما دوست داشته باشید
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 Comments
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها